الهه ی الهام
انجمن ادبی
کتاب:« ندای استاد» در صفحه ی معرفی کتاب چنین آمده است: جبران، جبران خلیلGibran,Khlil متولد1883- متوفی1931 م نام کتاب: ندای استاد، عشق رویایی استاد داستان های عربی قرن بیستم ترجمه: فرامرز جواهری نیا تیراژ3000 نسخه،چاپ دوم، تهران1384، انتشارات مجید و انتشارات فردوسی اینک نمونه نثر در پشت جلد کتاب: « این زن رویایی به راستی همسرم بوده و در همه ی غم ها و شادی های زندگیم کنار من بوده است. بامدادان که بیدار می شوم، او را می بینم که روی بالشم خم شده و با چشمانی فروزان از مهربانی و مهر مادرانه به من چشم دوخته است. هنگامی که نقشه ی برنامه ای را در سر می پرورانم، او با من است و مرا در به پایان رساندنش یاری می کند. برای خوراک خوردن که می نشینیم، او کنارم می نشیند و ما اندیشه ها و سخنانمان را با یکدیگر داد و ستد می کنیم. شبانگاهان، او باز با من است و می گوید:« بیش از اندازه اینجا زمان گذرانده ایم. بیا در دشت و چمن گامی زنیم.» آنگاه کارم را رها کرده و در پی او به دشت ها می روم و روی تخته سنگ بلندی نشسته و به افق های دور چشم می دوزیم. او به ابری زرین اشاره می کند و نغمه ی پرندگان را به گوشم می آورد که پیش از غنودن شبانه ی خویش ترانه ها می خوانند و پروردگار را برای آزادی و آرامشی که ایشان را بخشیده، سپاس می گذارند.» * خداوند خطا نمی کند، او ما را خرد و آموختگی بخشیده تا بتوانیم خویشتن را در برابر گودال های کژی و تباهی بپاییم. * مسیح، کور، فلج و لنگ و جذامی را بهبود بخشید، اما نتوانست تهی مغز را شفا دهد. * به زمین می چسبیم، در حالی که دروازه ی قلب پروردگار به رویمان گشوده است. * نخستین نگاه چشمان دلدار چون روحی است برگذشته از چهره ی آب ها. روحی که آسمان و زمین را به پیدایی آورد. * بوسه ی نخست آغاز گر لرزه ای جادویی است که دلداران را از جهان سنگ و ترازو به جهان رویاها و الهام ها برمی کشد. * بگذار زمین فراستاند آنچه را که از آن اوست؛زیرا، منِ انسان، پایانی ندارم. * اوه، موسیقی در ژرفای توست که ما دل ها و جان هامان را گرو نهاده ایم تو ما را آموخته ای که با گوش هامان ببینیم و با دل هامان بشنویم... حسن سلمانی نوروز 92 نظرات شما عزیزان: یک شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:35 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|